در یک ساله گذشته سازمان بورس 2 استعفا را به خود دیده است و آیا این اتفاقات ضعف و نابسامانی بورس را نشان می دهد یا اینکه اتفاقات طبیعی بوده است ؟
استعفا در سیاست و امور اجرایی کشور ما کمیاب است و وقتی ما در طی 11 ماه 2 استعفا را مشاهده می کنیم ، چند نکته هشدار دهنده وجود دارد اول اینکه به نظر می رسد مجموعه قوانین حاکم بر بازار سرمایه ما متناسب با مسئولیت هایی که به رئیس سازمان داده می شود نیست . رئیس سازمان در برابر 47 میلیون سهام دار عدالت و نزدیک به 20 میلیون کد پاسخگو است و خیلی تحت فشار قرار می گیرد ، هم از طرف سهامداران حقیقی و حقوقی و هم از مجلس شورای اسلامی و دولت انتظارات بسیار زیادی دارند اما آن طور که در قوانین و مقررات ما در اختیار رئیس سازمان بورس قرار گرفته ، چیز چندانی نیست .
به عبارتی دیگر اگر ما بپذیریم در اقتصاد دو بازار مهم پول و سرمایه داریم می بینیم که رئیس کل بانک مرکزی در دولت حضور دارد و ابزار های قانونی قوی در اختیار دارد اما رئیس سازمان بورس در واقع در حد معاون وزیر است و یا بعضا از این سطح هم کمتر است .
اگر برگردیم به دو ماه گذشته و تحولاتی که رخ داد مثلا اتفاقی که بین وزارت سمت و بورس کالا افتاد و همچنین موارد مشابه دیگر نشان داد که ریاست سازمان اختیارات و یا دسترسی لازم اجرایی را ندارد و از این نظر تحت فشار شدید است .
یک هفته قبل از استعفا آقای دکتر قالیباف اصل بیانیه مهمی را منتشر کرده بود و بحث قیمت گذاری دستوری را مطرح کرده بود و به زیان بنگاه ها و به زیان بازار سرمایه است و این موارد باید در اقتصاد شنیده شود .
در حال حاضر کانال هایی که چنین مواردی را منتقل کند به سپهر سیاست و سپهر تصمیم گیری که کشور خیلی در اختیار رئیس سازمان نیست .
آقای دهقان دهنودی از جایگاه معاونت وزارت اقتصاد آمده است و دسترسی بهتری به بقیه معاونت ها و همچنین امید است به سایر فعالین عمده صحنه اقتصادی کشور نگاهی داشته باشد و بتواند تصمیمات آن ها را تحت شعاع قرار دهد به نفع بازار سرمایه و اگر این اتفاق نیفتد و هرکس بخواهد این وسط ساز خود را بزند و در طرف دیگر رئیس سازمان پاسخگوی خیل عظیمی از مردم باشد و شرایط به همین شرایط الان می رسد .
ظنی وجود دارد که شورای عالی بورس مستقل عمل نمی کند و خیلی به دولت وابسته است و یا بعضا تحت تاثیر حقوقی ها قرار می گیرد .
ساز و کار تصمیم گیری به چه شکل است و انتصاب این افراد در چه پروسه ای انجام می شود ؟
شورای عالی بورس بر اساس قانون بازار سرمایه شکل گرفته است و از این نظر ترکیب فرا دستگاهی دارد . ریاست این شورا که قبلا رئیس کل بانک مرکزی بوده است در حال حاضر با وزیر امور اقتصاد و دارایی است و رئیس سازمان بورس به عنوان سخنگو در آن عضویت دارد و وزیر بازرگانی ، رئیس کل بانک مرکزی ، رئیس اتاق بازرگانی ، رئیس اتاق تعاون ، دادستان کل کشور و نماینده کانون ها و سه خبره مالی عموما اعضای این هستند و این اعضای ، اعضای فرا دستگاهی هستند .
تلاش شد در قانون بازار سرمایه با ایجاد چنین ترکیبی در شورا تلاش شود تا بازار سرمایه بتواند از بخش های مهمی که بر آن تاثیر گذار است نظرات را دریافت کند و آن ها را در جریان خود قرار دهد .
در آن زمان این بهترین ترکیبی بود که می توانست چیده شود و الان هم بر اساس همان تصمیم گیری می شود.
در آن قانون متاسفانه فضای کمی به شورای عالی داده شد از این نظر که پیش بینی لازم برای دبیرخانه ثابت ، برای یک ساختار اداری ثابت و یک بودجه کافی نشد و انتظار می رود که مسئولیت هایی که به این شورا داده می شد بر اساس یک ساختار اداری قوی مورد پشتیبانی قرار می گرفت و در حال حاضر مقداری خود این قانون فضای لازم برای اصلاح دارد و از طرفی هم ما تا الان مکافات مذاکرات شورای عالی را دریافت نمی کنیم و هیچ جا منعکس نمی شود و فقط سخنگو یک بخشی از این نتایج رو و یا نتایج تصمیم گیری ها را منعکس می کند .
در قانون آنچنان تصریح نشده که شورای عالی بورس چه نقشی داشته باشد .
آیا قانون شورای عالی بورس باید اصلاح شود تا از دخالت های سایرین در آن جلوگیری شود و تصمیمات شورای عالی به استقلال برسد؟
بازار سرمایه یک آینه یا دماسنج تحولات اقتصادی در ایران است . وقتی تصمیمی اتخاذ می شود ،آینه اش را در بازار سرمایه باید دید . صندوق رای که سیاستمداران برای اعتماد مردم به آن مراجعه می کنند در اقتصاد بازار بورس است پس زمانی که ما تصمیمی اتخاذ می کنیم ، وقتی بازار پایین می آید متوجه می شویم که تصمیم درست نبوده است و وقتی بازار به سمت بالا می رود متوجه می شویم تصمیمات درست بوده است .
بحث دخالت را باید کنار گذاشت و به تصمیم سازی های رفت و تصمیماتی که اتخاذ شد خودش را بصورت منفی یا مثبت در آینه بورس به نمایش گذاشت . برای مثال در ابتدای سال نرخ بهره 5/8 شد و این تصمیم درستی بود و شاخص بورس هم درستی این تصمیم را نشان داد ولی در مرداد ماه به 22 درصد در بانک ها رسید و این تصمیم بسیار اشتباه بود و در بازار هم با ریزش خودش را نشان داد . یا برای مثال در 4 سال گذشته بحث بورس کالا ، فولاد و ورود کالا به بورس را شاهد بودیم و این باعث شد ما از یک وارد کننده فولاد به یک صادرکننده بزرگ فولاد در بازار منطقه ای تبدیل بشیم و شاخص صنعت و فلزات ما هم رشد بسیار خوبی کرد .
اما وقتی یک ماه پیش بحث قیمت گذاری دستوری مطرح شد ما شاهد ریزش شاخص فلزات و فولاد مواجه شدیم.
زمانی که تصمیماتی اتخاذ می شود و باعث ریزش شاخص می گردد ، باید به این جمع بندی رسید که آن تصمیم تصمیم درستی نیست و حداقل اینکه هزینه آن تصمیم بسیار بالا است ، هزینه ای که از ثروت حدود شصت هفتاد میلیون ایرانی داده می شود و این مسئله باید مورد نظر باشد .
در اقتصاد تصمیمی بدون هزینه نیست و تصمیمی که گرفته می شود از جنس قیمت گذاری های دستوری چه در صنعت فولاد و چه در صنعت خودرو که ما می بینیم یکی از مهمترین مشکلات ما در صنعت است ،جایی که خریدارها و واسطه ها رانت بزرگی را بردند ، اما خود خودروسازها و قطعه ساز ها ، کارگران و سرمایه گذاران در آن صنعت بازدهی به دست نیاوردند .
یا در صنعت مواد غذایی که شما می بینید میلیاردها ارز 4200 تومانی تزریق شده ، اما امروز چالش ها روی قیمت شکر و روغن و گوشت و ... موارد دیگر به چشم می خورد .
باید در نظر گرفت که آنچه اتفاق می افتد خودش را در این آینه نشان می دهد ، نگاه و برداشت ها منفی است ، باید آن تصمیمات را اصلاح فرمائیم . بحث دخالت در بازار سرمایه نیست چون به هرحال اینجا یک مارکت پلیس است یک ساختمان است که نظرات و برخوردهای آرا و اندیشه ها و امیدها به آینده یا عدم امیدواری ها بهم می خورد . لذا بحث دخالت به آن معنا نیست و واکنش نسبت به آن تصمیمات است .
در شبکه های اجتماعی تجمعاتی صورت می گیرد و نظر بر این دارند که چرا تصمیمات درستی برای شورای عالی بورس صورت نمی گیرد ؟ و انتقاداتی وارد می کنند که مقصر این ریزش بورس شورای عالی است ! و افت و خیز شاخص را به رئیس سازمان بورس ربط می دهند .
آیا این مقایسات و صحبت ها درست؟!
بازار را باید به سه بخش عمده تقسیم کرد :
یکی بحث نظارت است . از 1930 به بعد در آمریکا کمیسیون اوراق بهادار یا اس ای سی ، عهده دار این نظارت شد
یک بخش عملیاتی که مربوط به شرکت های عملیاتی می شوند . در کشور ماهم این شرکت ها وجود دارند ، مثل : بورس ، فرابورس ، بورس کالا ، بورس انرژی ، سپرده گذاری ، فناوری و موارد دیگر
بخش سومی وجود دارد که آن ها سایر فعالین بازار سرمایه هستند .
متاسفانه در سال های اخیر مکانیزم های ارزیابی خودمون رو در بازار سرمایه خیلی تابع شاخص کرده ایم و بازار ما خیلی شاخص زده شده ، در صورتی که اگر شما وارد یک بورسی مثل ایالت متحده بشوید میبینید که در آن جا بحث شاخص و بحث قیمت ها به سرمایه گذاران سپرده می شود و وقتی بازار بالا و پایین میاد وابسته به فعالین بازار است و کسی خودش رو در آن جا مسئول نمی داند . از بحث نظارت که اصلا کسی مسئولیت را قبول نمی کند در بخش عملیاتی هم مدیر درباره بالا پایین بودن شاخص صحبتی نمی کند و باید بستر نرم افزاری را بوجود بیاورد .
خیلی از کشور ها ملاک موفقیت و یا عدم موفقیت بازار خودشان را در میزان عرضه های اولیه تعریف می کنند و یا در عمق مشارکت مردم در بازار تعریف می کنند ، در دسترسی های بهتر ، ابزار های جدیدتر ، معاملات پیچیده تر و سریع تر .
از این نظر که زمانی که آمارها مورد بررسی قرار می گیرد ، خیلی وقت ها ملاک ها چیز های متفاوتی است اما متاسفانه ما در اقتصاد خودمان حدود 80 درصد سهم دولت را شاهد هستیم و همین هم منعکس می شود در بازار سرمایه و در آنجا ما عملیات و نظارت را تا حدود زیادی بهم آمیخته می بینیم .
یکی از کارهای مفیدی که آقای قالیباف شروع به آن کرده بودند بحث های عملیاتی را به شرکت های عملیاتی واگذار کرده بودند و ساز مان می بایست پیش از پیش به نظارت می پرداخت . اگر به طرف بلوغ بازار سرمایه برویم این شرایط را بدست می آوریم که در آن حالت سازمان بورس و یا نهاد بالاتر آن بیشتر بحث نظارتی و سیاست گذاری های کلان را داشته باشند .
اولین بند قانون وظایف شورا سازماندهی و توسعه بازار اوراق بهادار و اعمال نظارت می باشد .
نباید از سازمان و یا از رئیس شورای عالی بورس سوالی در مورد افت و خیز شاخص بخواهیم اما می توانیم از آن ها بخواهیم که چرا هر هفته یک عرضه اولیه در اقتصادمون نداریم و یا مثلا با تمام پتانسیل هایی که ما در اقتصاد کشور داریم چرا هر هفته یک پذیره نویسی بزرگ نداریم ؟چرا شرکت های سهامی عام شکل نمی گیرند ؟ چرا ابزارهای معاملاتی و یا آپشنهای ما عمق ندارند ؟ یا چرا نرم افزار های ما کفایت نمی کنند ؟ چرا دسترسی به بازار سرمایه ما و یا چرا نهادسازی های ما کند است ؟
ولی خواستن اینکه شاخص چه رقمی برود و یا چرا به این رقم نرفته و یا چرا پایین آمده است مسئولینی که در بخش نظارت و قانونی بازار هستند باید پاسخ دهند و انحرافی است که خود ما هم مقداری به آن دامن زدیم . مثلا وقتی بازار بالا می رفته آن را در کارنامه خودمان می دانستیم و وقتی پایین می آمده باید پاسخگویه آن می بودیم اما در واقعیت آن چیزی که برای یک بازار و اقتصاد مهم است که بازار سرمایه پول هایی که جمع آوری می کند به کجا هدایت می کند و چطور باید متنوع بشود و چطور باید به آنن عمق بخشیده شود ؟
این ها هدف هایی هستند که برای هر بازاری گذاشته می شود و ما باید به آن طرف برویم و این را بپذیریم که شاخص و سرمایه به سرمایه گذاران برمی گرده و اگر 20 میلیون سهامدار تصمیم می گیرند که از روش مستقیم یعنی خودشان در بازار سهام بخرند و آن جو هیجانی را ایجاد می کنند ، یک جو هیجانی این طرف در دی ماه پیدا می کنیم که همان هایی که با عجله آمدند با عجله هم بخواهند از بازار خارج شوند .
سوال مطرح شده برای همه این است که چرا رئیس سازمان بورس در جلسات دولت شرکت نمی کند ؟ و آیا به سیاسی شدن بازار کمک می کند ؟
لازم است این اتفاق بیفتد . همانطور که عنوان شد سهم بسیار پر رنگی دولت در اقتصاد ما ایفا می کند . مثلا بخش عظیمی از سهام ها در بورس ما به وزارت نفت مربوط می شود و قیمت نفت خام ، فرآورده های نفتی ، گاز و یا شرایط حاکم بر پتروشیمی های ما و موارد بسیار زیادی به حوزه صنعت نفت برمی گردد . حتی بورس انرژی ما به طور مرتب و دائم باید با وزارت نفت کار بکند .
مسئله این است که در اقتصاد ما که مسئله آن این است که دولت در آن هم فعال اقتصادی است و هم ناظر اقتصادی ، که اگر ما اقتصادی مثل ژاپن ، انگلستان ، فرانسه و یا ... داشتیم که در آن ها شرکت نفتی نفت خام تولید می کرد و شرکت پالایشی نفت خام را از آن می خرید و یا نفت خام وارد می کرد و فرآورده خود را مستقلا صادر می کرد ، مشکلی نداشتیم . اما الان وقتی گزارش های ماهانه پالایشگاه ها را بررسی می شود می بینیم که عددی در آن ها پیدا نمی شود . چرا ؟ به این علت که رابطه شفاف نشده که باید دولت بصورت شفاف به پالایشگاه ها اعلام بکند که نفت را به این قیمت و با این کیفیت خرید کردید . و یا اینکه قیمت و کیفیت فرآورده گرفته شده از شما بدین شکل بوده است .
این مسائل بسیار مهم بوده است که تصمیم گیری در آن های در صف هیئت دولت باید بین رئیس سازمان و وزیر مورد گفتگو قرار بگیرد .