آقای دهقان دهنوی پنجمین رئیس سازمان بورس نگرانی هایی را با انتخاب شدن خود به این سمت به دنیای بورس منتقل کرد که ریشه این نگرانی ها در این است که آقای دهقان فاقد تحصیلات دراین زمینه هستند و تا به حال زمینه کاریشان بانک و بانکداری بوده است . ایشان سابقه ای در بازار سرمایه ندارد و این خود می تواند دغدغه مهمی باشد برای دنیای بورس ایران باشد.
آقای دهقان با دیدگاه های خود با قیمت گذاری زاویه دارد اما با تحقیقاتی که میان موضوعات علمی و دغدغه های سیاسی انجام می دهد توانسته پیوند خوبی را ایجاد کند. مهمترین چالش هایی که پیشکسوتان بازار سرمایه در این شرایط بیان کرده اند 2 نکته دارد که اولی داشتن سابقه کار در بازار سرمایه برای رئیس سازمان بورس می باشد و دوم جایگاه و مرتبه ای که رئیس این سازمان باید داشته باشد تا بتواند بطور مستقیم با اعضای ذی نفوذ در دولت و سیاست گذاران ارتباط برقرار کند.
آقای دهقان فاقد این دو ویژگی مد نظر بزرگان بازار بورس می باشد اما ویژگی مثبت و چشمگیر ایشان ، امین بودن و معتبر بودن برای آقای دژپسند وزیر اقتصاد کنونی است . آقای دلبری یکی از کارشناسان بازار بورس انتصاب آقای دهقان را در بازار بورس و استعفای سریع رئیس سابق بورس را برای بازار دارای شرایط خاصی می دانند. کارشناسان گاها بر این معتقدند که چون دولت در چند ماه آینده قرار است به کار خود پایان دهد به همین دلیل شخصی از بزرگان بازار بورس تمایل به کسب منسب ریاست این سازمان نشان نداده است و این انتخاب دور از انتظار فعالین بازار بوده است.
سهامداران متضرر در این فکر هستند که آیا این انتخاب در بازار بورس ثباتی ایجاد می کند یا تاثیری نخواهد داشت؟ اما کارشناسان بر این اعتقاد پایبندند که انتظارات ما از سازمان بر این اصل است که حافظ منافع ما باشد و توقعی برای تغییر شاخص بورس ندارند و بیان می کنند که این ریاست متغییر بنیادی مهمی نیست و اثر چندانی بر بازار ندارد و بر این باورند که به دلیل عمر کوتاه دولت باید بصورت کوتاه مدت روی این انتخاب نگاه داشته باشیم . کارشناسان بازار سرمایه از دولت توقع دارند که این بازار را جایگاه مجادلات سیاسی قرار ندهند و معقولانه تر با این سازمان برخورد بکنند و به عنوان بازیگر مستقل و منصف در کنار بازار عمل کند و نه اینکه هر موقع منفعتی برایش داشت وارد بازار شود در چیدمان افراد و فروش سهام ها دخالت کند و قیمت گذاری بکند .
پیشنهاداتی که کارشناسان بازار بورس برای رئیس سازمان در نظر دارند از این قبیل است:
اول: ایشان مشورت پذیر باشند و تصمیمات مهم را با مشورت و نظرخواهی از فعالان و افراد خبره بازار اتخاذ کنند.
دوم: از یک حدی بیشتر قواعد بازی معاملاتی را جابه جا نکنند ، زیرا قواعد معاملاتی جز متغییرهای بنیادی محسوب نمی شود ، اینقدر با دامنه نوسان ، حجم مبنا و متغییر های اعتباری بازی نکنند .
مورد سوم: یک متغییر بنیادی در بازار سرمایه داریم و آن هم سود است و از ریاست سازمان توقع می رود حافظ سود و منافع سهامداران باشند .
چهارم: اگر هیئت مدیره شرکتی بطور مثال فولاد مبارکه ، حافظ سود و منافع سهامداران بورس در بلند مدت نیستند ، رئیس سازمان و گروه مدیریتی ایشان برای این شرکت ها پرونده تخلف معاملاتی تشکیل بدهد .
پنج : در اهدای مجوز ها و افزایش سرمایه ها و پذیرش ها تسریع بفرمایند و سازمان بورس به یک سازمان کند تبدیل شده و انتظار می رود در روند کار خود تسریع کند .
ششم : سازمان بورس باید فقط به نظارت رسیدگی کند و دخالت و ابتال های بیش از حد خود را کم کند .
هفتم : درباره سامانه های معاملاتی تدبیری درست بیندیشند و توجه بسیاری به حوزه آی تی داشته باشند که متاسفانه این چند سال اتفاقی نیفتاده است .
هشتم: در ممنوعیت معاملاتی پرسنل بورس ها و تشکل ها تجدید نظر بفرمایند ، چون منجر به استفاده از کد سایر افراد می شود که باعث بروز بحث های پولشویی و مالیاتی می شود.
مورد آخر : حتما شایسته سالاری داشته باشند و توصیه پذیری را کنار بگذارند و بر اساس شایسته سالاری افراد را انتخاب کنند. نظریه کارشناسان بورس بر این است که دهقان مسیری که طی کرده است رو به پایان است و باید ادامه راه دکتر محمدی که از وزارت و معاونت اقتصادی آمدند را بروند. با این تفاوت که دکتر محمدی در گذشته مدیرعامل بورس و انرژی ، دبیرکل کانون نهادها بوده اند و انتصاب آقای دهنوی از این نظر که سابقه بازار سرمایه ای ایشون در گذشته نداشتند ، این ذهنیت را ایجاد می کند که در تعامل با بازار ، اثربخشی که توقع خبره های بازار سرمایه می باشد را نداشته باشند، باید در نظر بگیریم با توجه به اینکه جایگاه بازار بورس در اقتصاد کشور در سال های اخیر پر رنگ شده است و دهنوی رفت آمدهای بسیاری بین وزارت اقتصاد و سازمان بورس داشته است، به نظر می رسد خیلی با بازار سرمایه بیگانه نباشد و برنامه هایی که اعلام نموده، بیانگر این است که الویت اصلی ایشان هدایت بازار و تعامل مناسب با فعالان بازار می باشد.
بحث احیا کردن و اجرایی کردن کانون سهامداران خرد و اینکه سخنگو داشته باشند و در تصمیم گیری ها و نظراتشان دخالت پیدا کند ، از نکات مثبت برنامه هایی است که آقای دهقان بیان نموده اند، اما باز هم در کل باید منتظر آینده ماند تا ببینیم ایشان چطور می توانند بازار را رصد کنند. آیا همگام بودن و تعامل کردن آقای دهقان با دولت در بازار سرمایه تاثیر مثبت خواهد داشت یا خیر؟ هر رابطه ای می تواند فرصت یا تهدید باشد! فرصت از این دیدگاه که رفت آمدها برای اتخذ تصمیم کمتر می شود و چابکی در پروسه تصمیم گیری بیشتر می شود و طبیعتا اگر هماهنگی وجود داشته باشد، کسی نمی تواند از زیر بار مسئولیتش شانه خالی کند. به طور مثال در مواقعی عنوان می شود که رئیس سازمان منصوب وزیر قبلی است و من وزیر جدیدی هستم و این خود می تواند ناهماهنگی ایجاد کند و این برای بازار سرمایه هزینه سنگینی دارد، اما در شرایط فعلی که هماهنگی ایجاد شده است دیگر نمی توان عنوان کرد که ناهمانگی باعث شده است که بازار مسیر درستی را طی نکند و این خود می تواند مزیتی باشد بر انتخاب آقای دهقان به عنوان ریاست بازار سرمایه.
آقای دهقان اقتصاد خوانده اند ، مطالعه و تحقیقاتی دارند و مدت زمان طولانی را در وزارت اقتصاد فعالیت داشته اند و شاید با بازار غریبه نباشند و اگر به این نتیجه برسیم که پروسه تصمیم گیری پروسه خوبی باشد می توان به دید مثبت به این انتخاب نگاه کرد و آن را مزیت شمرد اما این انتخاب تهدید نیز هم می تواند باشد، تهدید از این نظر تفکرات متضاد و اینکه گاها از داخل این تفکرات متضاد و رقیب ایده های نویی بیرون بیاید، کمتر می شود و اگر شورای عالی بورس و هیئت مدیره سازمان و فعالان بازار حواس جمع نباشند ممکن است تهدید ها عملی بشوند . آیا میراث ده ماه کار آقای قالیباف اصل برای بورس خوب بوده و یا باید اصلاحات زیادی انجام بشود ؟ ایشان شاخص اولیه را پانصد هزار تحویل گرفتند و سهم ها رشد خوبی کردند و شاخص به دو ملیون هم رسید و بعد سهم ها را 50 تا 70 درصد اصلاح کردند و شاخص به یک میلیون رسید و این ضعف شاخص باعث شد تا کارشناسان نتوانند محاسبه کنند که چه اتفاقی برای بازار سرمایه رخ داده است.
خوب است که فعالان بازار حساب کنند که از اردیبهشت که شاخص روی 500 هزار بوده و وقتی که شاخص به یک میلیون و سیصد رسید، آیا سهم ها همه به طور میانگین دو برابر شدند؟ یک نهاد ناظر که قرار است در اجرا دخالتی نداشته باشد را چطور باید ارزیابی کرد؟ آیا اینکه شاخص را رئیس سازمان کجا گرفته و کجا تحویل داده است آیا ملاک خوبی برای ارزیابی عملکرد ایشان است یا خیر؟ یا اینکه باید بگوییم چه ابزارهایی طراحی شد؟ چه نهاد هایی درست شد ؟ چه تعداد مجوز داده شد ؟ چه تعداد اصلاحات اساسی در زیرساخت ها ایجاد شد ؟ اصلاحاتی که از پایان مرداد در بازار سرمایه شروع شد ، مانند بحث الزام بازار گردانی ، مثل انتشار اختیار فروش تبعی و ... قطعا این ها ریکشنی بوده به اتفاقاتی که در بازار افتاده است.
در مقایسه با دور های قبل ، در دوره دکتر صالح آبادی در اوایل کار بازار نوپایی بود که هیچی نداشت و اگر شخصی بورس هم افتتاح می کرد ، اتفاق مثبتی بود ، که بورس انرژی و بورس کالا را هم درست کردند. در دوره دکتر فطانت که خیلی کوتاه بود به تغییرات زیرساختی نرسید، در دوره دکتر محمدی به جای اینکه نهادهای بورس و فرا بورس را درست کنند ، سعی بر این داشتند به نهادهایی که وجود داشت عمق بدهند . اوراق و صندوق های مختلفی را طراحی کردند . مسلما در دوره ده ماهه دکتر قالیباف اصل فرصتی برای ابزار سازی و یا به تعداد صندوق ها اضافه کنیم و عمق این ها را زیاد کنیم . و مشخصا به چنین فرصت هایی نرسیدند، ولی باید مشخصا تعیین شود که رئیس سازمان بورس را با چه چیزی باید ارزیابی کنیم ؟ آیا شاخص کل بیانگر عملکرد رئیس سازمان است یا خیر ؟
به اعتقاد کارشناسان باید بیشتر به سمت ابزارسازی ، نهادسازی ، عمق بخشی ، مقررات زدایی در بازار سرمایه رفت . به طور مثال اتفاقی که افتاد ، سهم ها بلااستثنا در رشد های بسمت بالا و صعودی در 20 درصد و 50 درصد متوقف می شدند ، اما مشاهده شد که در روند های منفی سهم ها این اتفاق را تجربه نکردند . چرا در روند منفی سهم آن اتفاق را تجربه نمی کند ؟ آیا این مشکل ، ضعف دستورالعمل است ؟ ضعف اجرا است ؟ یا دخالت شخصی است که مسئول اجرای دستورالعمل می باشد ؟ اگر می شد برآیندی از تمام این پارامترهای را تعریف کرد و بر مبنای آن ارزیابی کرد خوب بود ، و صرفا روی شاخص کل نمی شود ارزیابی کرد .